قیام به حكومت، یكی دیگر از شؤون امام
این مطلب را هم به تناسب عرض میكنم كه امام شؤون متعدّد دارد؛ یكی از شؤونش، زعامت اجتماعی و قیام به حكومت است كه مشروط به شرط مردمی است؛ یعنی، اگر مردم به یاریاش برخاستند، وظیفهی قیام به حكومت دارد تا زمام امور سیاسی اجتماع را به دست گیرد و اگر نیامدند، وظیفهی قیام به حكومت از او ساقط است.
در نهجالبلاغهی شریف آمده است كه: وقتی سقیفهی بنی ساعده تشكیل شد و ابوبكر را به عنوان خلیفه از شكم سقیفه بیرون آورده و امام علی(ع) را منزوی كردند، ابوسفیان و جمعی از همفكرانش كه قصد شیطنت و ایجاد تفرقه در میان امّت اسلامی را داشتند، خدمت امام(ع) آمده و گفتند: چرا نشستهای؟ برخیز و حرف خود را بزن و حق خود را بگیر، مطمئن باش كه پیروز میشوی. ما با تو بیعت میكنیم و لشكر و جمعیت میریزیم و مدینه را پر میكنیم و اینها را سر جایشان مینشانیم.
امام(ع) كه از نیت شوم آنها آگاه بود فرمود:
«أیهَا النّاسُ شُقُّوا أمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ»؛
«ای مردم! با نشستن در كشتیهای نجات، موجهای فتنه را بشكافید و از آنها عبور كنید».
تا ما ساكت هستیم شما هم سكوت كنید؛ ما كه قیام كردیم، شما هم قیام كنید.
«وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنافَرَةِ»؛
«از راه مخالفت کنار بیایید».
«وَ ضَعُوا تِیجانَ الْمُفاخَرَةِ»؛
«تاجهای مفاخرت را از سر بر زمین بگذارید».
«أفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَراحَ»؛
«سعادتمند آن كسی است كه اگر بال و پر دارد پرواز كند و اگر ندارد آرام بنشیند. هم خودش راحت باشد و هم مردم را به رنج و تعب نیندازد».
«هذا ماءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یغَصُّ بِها آكِلُها»؛
«این [پیشنهاد شما به من]، آبی بدبو و متعفّن است و لقمهای است كه در گلوی خورندهاش گیر میكند».
«وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیرِ وَقْتِ إیناعِها كَالزّارِعِ بِغَیرِ أرْضِهِ»؛
«كسی كه میوهی نارسیده را بچیند، مانند كسی است كه در زمین دیگری زراعت كند كه بهرهای نخواهد برد».
«فَإنْ أقُلْ یقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ»؛
«اگر حرف بزنم، میگویند: [طالب سلطنت است و] حرص حكومت دارد».
«وَ إنْ أسْكُتْ یقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ»؛
«اگر سكوت كنم میگویند: ترس از مرگ دارد».
«هَیهاتَ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی»؛
«چه سخنِ دور از واقعیتی میگویند»!
آیا پس از آن همه وقایعی كه در میدانهای جنگ بر من گذشته است حالا از مرگ میترسم؟!
«وَ اللهِ لَابْنُ أَبِی طالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی اُمِّهِ»؛
«به خدا قسم! پسر أبیطالب به مرگ مشتاقتر از طفل به پستان مادر است».
«بَلِ انْدَمَجْتُ عَلى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرابَ الْاَرْشِیةِ فِی الطَّوِی الْبَعِیدَةِ»؛[1]
«ولی من از حقایق مكنون و مستوری آگاهم كه اگر آنها را فاش كنم شما میلرزید، مانند لرزیدن طناب در وسط چاه عمیق».
یعنی، فعلاً شرط مردمی برای من موجود نیست كه قیام به تشكیل امر حكومت بنمایم. وقتی هم با حضور مردم به حكومت رسیده بود میفرمود:
«أَما وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأ النَّسَمَةَ لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ وَ ما أخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَمآءِ أَنْ لا یقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَاَلْقَیتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَیتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِها وَ لَاَلْفَیتُمْ دُنْیاكُمْ هذِهِ أزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»؛[2]
«آگاه باشید؛ قسم به خدایی كه دانه را در دل خاك شكافته و انسان را آفریده است، اگر نه این بود كه جمع كثیری نزد من حاضر شدند و حجّت بر من تمام شد و اگر نبود عهدی كه خدا از دانایان گرفته كه راضی به سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم نشوند، هرآینه مهار شتر خلافت را بر كوهان آن میانداختم و آخر آن را با جام اوّلش سیراب میساختم و مییافتید كه این دنیای شما در نزد من از عطسهی مادهبزی، خوارتر است».
مقصود امام(ع) این است: آن روز كه اجتماع مردم برای یاری من نبود دستور قیام به تشكیل حكومت نداشتم و روزی كه حاضر شدند و به یاری من برخاستند احساس وظیفه كرده و اقدام به قبول امر حكومت نمودم.
شیعهی مخلص!
در زمان امام صادق(ع) حكومت از آن جبّاران بنی عبّاس بود و امام قهراً در خانه منزوی بود. از داوود رقّی نقل شده كه: من در خدمت امام(ع) بودم. مردی از خراسان به نام سهل بن حسن وارد شد، سلام كرد و گفت: آقا؛ چرا شما به حال مردم رحم نمیكنید؟! طاغوتیان ظلم و ستم را از حدّ گذراندهاند، شما امروز سپاه و لشكر دارید و میتوانید در مقابلشان قیام كنید. تنها در خراسان، حدود صدهزار شمشیرزن دارید، علاوه بر شهرهای دیگر كه عموماً مطیع شما هستند و آمادهی قیامند.
امام(ع) فرمود: بنشین؛ خدا تو را بیامرزد. نشست و امام(ع) با او احوالپرسی كردند. سپس خادمشان را صدا زدند و فرمودند: تنور آتش را روشن كن. او هیزم در تنور انداخت و روشن كرد و شعلههای آتش بالا آمد. امام(ع) فرمود: ای خراسانی؛ برخیز در میان آتش بنشین! او از این فرمان ترسید و گفت: آقا؛ من جسارتی به شما نكردم كه میخواهید مرا بسوزانید! مرا معاف بفرمایید. در همان حال، هارون مكّی كه یك شیعهی مخلص بود از در وارد شد و سلام كرد؛ سلامی كه به معنای تسلیم محض است، درحالی كه كفشش را با انگشت دستش گرفته بود. امام(ع) جواب سلام داد و فرمود: هارون؛ كفشت را بگذار و برو در میان تنور بنشین! گفت: سمعاً و طاعةً یَابن رسولالله؛ شنیدم و مطیع فرمانم ای فرزند رسول خدا!
بیدرنگ كفش را انداخت و میان تنور شعلهور رفت. مرد خراسانی از دیدن این جریان متوحّش شد. امام(ع) بنا كردند از اوضاع و احوال خراسان سؤال كردن، او با اضطراب به امام(ع) جواب میداد، امّا تمام حواسش پیش تنور آتش بود، داد زد: آقا؛ مرد در میان آتش سوخت! امام(ع) فرمود: برخیز و ببین! وقتی برخاست و كنار تنور آمد، دید آن مرد در میان آتش، چنان آسوده و آرام نشسته كه گویی در كنار آب روان نشسته و از آتش صدمهای به لباس و بدنش نرسیده است.
امام(ع) فرمودند: هارون؛ بیرون بیا! بعد رو به سهلبنحسن كردند و فرمودند: در خراسان چند نفر مثل این دارم؟! گفت: آقا یك نفر هم نداری! فرمود: بله؛ میدانم یك نفر هم ندارم. ما خودمان میدانیم چه وقت باید قیام كنیم.
یكی از علل غیبت امام عصر(عج)، همین است كه شرط مردمی ندارد.
دو صفت حاکم الهی
۱. صفت عصمت
۲. صفت علم محیط به حقایق قرآن
عرض شد: حاكم الهی در جامعهی دینی باید دارای دو صفت مسلّم باشد: یكی صفت عصمت و دیگری صفت علم محیط به تمام حقایق وحی و قرآن.
چون قرآن، در واقع قانون اساسی اسلام و منبع اصلی احكام دینی ماست، منتها این را باید بدانیم كه قرآن، مُجْمَل است و قهراً نیاز به بیان دارد، آن هم بیان عالم به تمام حقایق این كتاب الهی و آن، غیر از امام معصوم كسی نمیتواند باشد.
کامل شدن قرآن با عترت
موضوع مُجْمَل بودن قرآن بسیار روشن است و تردیدی در آن نیست و قدر مسلّمش، آیات احكام است كه كسی نمی تواند بدون كمك گرفتن از بیانات ائمّهی معصومین(ع) به مقاصد آنها پی ببرد؛ مثلاً آیهی: «...أقِیمُوا الصَّلاةَ...»؛ «نماز بخوانید»، دارای اجمال است؛ یعنی، كسی نمیتواند از خود این آیه معنای نماز و اوقات و ركعات و شرایط و مبطلات آن را به دست آورد. و همچنین آیهی:
«...وَ للهِ عَلَی النَّاس حِجُّ الْبَیْتِ...»؛[3]
«وظیفهی مردم است كه برای خدا قصد خانه كنند...».
اجمال و ابهام دارد. تا از سوی ائمّهی معصومین(ع) بیانی نرسد، كسی نمیتواند از خود این آیه معنای حجّ و مناسك آن را كه مشتمل بر صدها حكم از احكام میقات و احرام و طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر و منی و ... میباشد استنباط نماید. حال، چه حكمتی بوده كه اجمال در آن رعایت شده است، حساب دیگری دارد؛ به هر حال حكمت الهی مقتضی شده كه اجمال داشته باشد و طبعاً بیانش هم باید در كنارش باشد. چه آنكه قانون اساسی مجمل بیبیان فایدهای نخواهد داشت تا خود پیامبر اكرم(ص) بود مبین قرآن بود، طبیعی است كه بعد از آن حضرت، باید كسی باشد كه تا آخرین روز عمر دنیا مبین قرآن باشد.
خودآزمایی
1- زعامت اجتماعی و قیام به حكومت توسط امام(ع)، مشروط به چه شرطی است؟ و آن شرط به چه معنی است؟
2- مقصود امام علی(ع) از پذیرش حکومت چه بود؟
3- به چه دلیل امام صادق(ع) از قیام علیه حکومت جبار زمان، خودداری کرد؟
پینوشتها
[1]. نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۵.
[2]. همان، قسمتی از خطبهی ۳.
[3].سورهی آل عمران، آیهی ۹۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی